همشهری آنلاین- سیدمیثم میرتاجالدینی: در این گزارش به آراء شهید سید محمد باقر صدر درباره این ۳موضوع که بهصورت پراکنده در آثار او وجود دارد خواهیم پرداخت. ذکر این نکته ضروری است که سیدمنذر حکیم در کتابی با عنوان «مجتمعنا» (جامعه ما) بخشهای اساسی و مهمی از آراء شهیدصدر را گردآوری کرده و این نوشته از آن کتاب بهرهبرده است.
چیستی جامعه از منظر شهید صدر
شهیدصدر از آنجا که معتقد است میان مردم روابط و پیوندهایی وجود دارد مبتنی بر مجموعهای از افکار و اصول، واژه «جامعه» را برای وجود گروهی مردم بهکار میگیرد. تقریبا همان مفهومی که قرآنکریم با عنوان «امت» از آن یاد میکند و اشعار بر همین روابط میان مردم دارد که منجر به پدیدایی وجود جمعی و گروهی آنها میشود. سپس شهیدصدر معتقد است که هر گروه از مردم که دارای پیوندهایی مشخص است، برای زندگی خود و حل مسائل خویش راه و رسمی را درنظر گرفته و به آن عمل میکند. این راه و رسمهای زندگی و حل مسائل، در ۲چیز از یکدیگر متمایزند: الف) روش زندگی اجتماعی، ب) مفاهیمی که از این روشها پشتیبانی میکند.
- بررسی اختلاف فهمهای انسانی، تفکر آزادانه و مقوله امربهمعروف در برداشتهای علامه طباطبایی از آیات قرآن
- امام حسن عسکری(ع) چگونه اهل بیت (ع) را ماندگار کرد؟
نظام اجتماعی
در این میان شهید، دین مبین اسلام را یک نوع راه و رسم زندگی و حلال مسائل میداند و در اینباره معتقد است: «دین اسلام به شیوه زندگی مردم و چگونگی رفتار آنها در زندگی اهتمام میورزد و دائم بر برقراری ارتباط میان احکام اسلام تأکید میکند؛ بدین معنا که حکمت وضع این احکام بدون پیاده ساختن اسلام بهعنوان کلی جداناپذیر، در زندگی تحقق نمیپذیرد.» (اقتصادنا، ص۳۴) این یعنی در نگاه شهیدصدر اسلام مجموعهای است منسجم و هماهنگ که احکام آن برای ارائه راه و رسم زندگی و دادن راهحل به مسائل زندگی انسان بهوجود آمده است.
با این توصیف اگر ما نظام اجتماعی را عهدهدار برقراری زندگی اجتماعی بدانیم که اتفاقا شهید همین نظر را داشته و معتقد است نظام اجتماعی تعیینکننده روابط میان افراد جامعه است، دین اسلام یک نظام اجتماعی است.
در تبیین بیشتر نظام اجتماعی شهیدصدر در جایی میفرماید: «نظام اجتماعی به سازگار ساختن زندگی میپردازد؛ بهگونهای که ضامن تامین نیازهای متنوع انسان در زندگی - از آن رو که این نیازها سنگ بنای پیدایش زندگی اجتماعی است- باشد.» (اقتصادنا، ص۳۷۲)
نظامهای اجتماعی موجود
شهیدصدر این نظامهای اجتماعی که تاکنون توانسته خود را بهعنوان یک مکتب عرضه کند در ۴عنوان معرفی میکند:
۱. نظام دمکراسی سرمایهداری
۲. نظام سوسیالیستی
۳. نظام کمونیستی
۴. نظام اسلامی
۳مکتب اول نمایانکننده ۳دیدگاه بشری درخصوص پاسخ به این پرسش اساسی است که بهترین نظام کدامیک است؟ بنابراین ۳مورد اول پاسخهایی است که انسان برحسب امکانات و تواناییهای محدود خود برای این پرسش ارائه داده است. اما نظام اسلامی خود را در عرصه اجتماعی بهعنوان دینی استوار بر وحی و اراده الهی و نه اندیشهای آزمودنی و برخاسته از توان و امکانات انسان نشان میدهد. در این نگاه در واقع نظام و مکتب بهمعنای اصطلاحی، با مذهب و دین یکی هستند لکن شهید این تفاوت را قائل میشود که یکی خلاصه و دیگری مفصل است.
درنتیجه باید مذهب را که مبتنی بر وحی است برای یافتن نظام اسلامی مورداستنطاق قرار داد و قانونگذاریهای جزئی و تفصیلی را کشف کرد. شهید همچنین معتقد است که این کشف ویژه جامعه امروز ماست؛ چرا که در عصر نبوی بهدلیل وجود فضای صدراسلام که توضیح آن در این مقال نمیگنجد، نیازی به کشف جزئیات و تفصیل مذهب نبوده است. سپس برای چگونگی کشف نظریه قرآن در باب نظام اجتماعی اسلامی روش اجتهادی خود را بیان میکند که دارای ۵گام اساسی است:
۱. مشخص کردن موضوعی که خواستار کشف نظر قرآن درباره آن هستیم و شناخت اجزا و عناصر و ویژگیهای حقیقی آن.
۲. مشخص کردن پرسشهایی که لازم است از طریق متون قرآنی به آنها پاسخ داده شود برای تعامل با این متون و استخراج نظریه از آن از طریق این پرسشها.
۳. گردآوری تمام متون مرتبط به موضوع تعیین شده؛ چه این متون دربردارنده لفظ موضوع و چه دربردارنده مفهوم و عناصر یا یکی از خصایص و ویژگیها یا مستلزمات آن یا هر چیز مرتبط با آن باشد که میتواند در شفافسازی موضع قرآن درباره موضوع موردنظر یا پرسشهای مطرح شده درباره آن کمککننده باشد.
۴. تلاش برای کشف رابطه میان مفاهیم جزئی هریک از آیات و متن گردآوری شده با دیگر مفاهیم برای یکپارچهسازی این مفاهیم.
۵. تلاش برای کشف مفاهیم و تنظیم همگی آنها در قالب ترکیب نظری فراگیر که در آن هریک از مفاهیم در محل مناسب خویش قرار میگیرد و استخراج مفهوم قرآنی که میتواند موضع قرآن را درباره موضوع موردنظر به تصویر بکشد.
سپس شهید با همین شیوه وارد مسائل اساسی پیرامون بحث نظام اجتماعی اسلام شده که ۵پرسش اساسی شهید عبارتند از:
الف) جامعه بشری از چه عناصری تشکیل یافته است؟
ب) نقش هریک از این عناصر در زندگی چیست؟
ج) رابطه موجود میان خط دوگانه عناصر جامعه انسانی (یعنی خط رابطه انسان با انسان و خط رابطه انسان با طبیعت) چه نوع رابطهای است؟
د) نقش انسان در سیر اجتماعی و حرکت تاریخ بشری چیست؟
ه) نقش دین در سیر اجتماعی چیست؟
مسئله اجتماعی
شهیدصدر مسئله اجتماعی انسان را از نظر تاریخی به زمان پیدایش زندگی اجتماعی انسان بازگشت داده و معتقد است: «مسئله جهانی که امروز اندیشه بشریت را فراگرفته و با واقعیت خود ذاتش را هدف قرار داده، مسئله نظام اجتماعی است که در پاسخ صادقانه به این پرسش خلاصه میشود: نظامی که شایسته بشریت است و انسان در زندگی اجتماعیاش در سایه آن به سعادت نایل میشود، کدام نظام است؟»
طبیعی است که این مسئله جایگاه مهمی را بهخود اختصاص دهد، ولی بهعلت پیچیدگی و گوناگونی نظریهها درباره حل این موضوع، میتواند به کانونی خطرساز علیه خود بشریت تبدیل شود؛ زیرا این نظام در چارچوب زندگی بشری قرار گرفته است و دقیقا بر موجودیت اجتماعی او اثر میگذارد.
این مسئله ریشههای عمیقی در گذشتههای دور تاریخ انسان دارد و بشر همواره در واقعیت زندگی اجتماعیاش با آن مواجه بوده است. آنگاه انسان گروهپذیر پدیدآمد که در گروهی از افراد با روابط مشترک نمود یافت که طبیعتا این روابط نیازمند هدایت و سازماندهی کلی بوده، ثبات و خوشبختی جامعه نیز متوقف بر میزان هماهنگی این نهاد با واقعیت انسانی است. این مسئله بشریت را در جولانگاههای فکری و سیاسیاش به جنگی طولانی و مبارزهای پرتنش با مکاتب فکری رنگارنگ بشری دعوت میکند که همگی مدعی برپایی کاخ اجتماعی و مهندسی و نقشهکشی و پیریزی آن هستند.
این امر تلاشی جانفرسا، آکنده از اندوهها و بیدادها، مملو از اشکها و لبخندها و قرین خوشبختی و شوربختی است و این همه، ریشه در انواع رنگارنگ ناهنجاری و انواع انحراف از وضعیت اجتماعی مطلوب دارد.
درک انسان امروز از مسئله اجتماعی
واقعیت آن است که انسان امروز بیش از هر زمانی در دورانهای تاریخ گذشته، مسئله اجتماعی را درک و احساس میکند. او اکنون نسبت به جایگاهش در برابر این مسئله آگاهتر و درباره پیچیدگیهای آن از ادراک بیشتری برخوردار شده؛ زیرا اکنون انسان مدرن فهمیده که این مسئله را خود بهوجود آورده است و نظام اجتماعی برخلاف قوانین طبیعی که از بالا به پایین بر روابط انسان و طبیعت اعمال حاکمیت میکند، چنین سلطهای ندارد. درحالیکه انسان قدیم غالبا نظام اجتماعی را به چشم قانون طبیعی مینگریست و درنتیجه توان و اختیاری در برابر آن نداشت. او همانطوری که نمیتوانست قانون جاذبه زمین را تغییر دهد، قادر نبود روابط موجود اجتماعی را نیز عوض کند، ولی طبیعتا وقتی انسان معتقد باشد که این روابط بیانکننده رفتارهایی است که خود آن را انتخاب میکند و ارادهاش را در برابر آنها از دست ندهد، آنگاه مسئله اجتماعی- در درون انسانی که با اندیشه آن زندگی میکند- به شکل طعم تلخ جوشش به جای طعم تلخ تسلیم نمود مییابد.
از سوی دیگر انسان مدرن بهطور بیسابقهای معاصر با تحولی شگرف در زمینه تسلط بر طبیعت شده است. این تسلط روبهگسترش بهصورتی ترسناک و با گامهایی بس بلند بر پیچیدگی مسئله اجتماعی و خطرات آن میافزاید. زیرا در برابر انسان فضاهای تازه و گستردهای را برای بهرهبرداری میگشاید. این موضوع اهمیت نظام اجتماعی را دوچندان میکند؛ نظامی که بهره هر فرد را از دستاوردهای عظیمی که طبیعت با گشاده دستی به انسان هدیه میدهد، تعیین میکند. او همچنین از تجربههای پیشینیان در طول زمان، تجربهای گسترده و فراگیر و عمیقتر نسبت به آزمونهای اجتماعی انسان گذشته کسب کرده است و در پرتو آن، مسئله اجتماعی را موردبررسی قرارمیدهد. طبیعی است که این تجربه نوین، اثر بزرگی در پیچیدهتر شدن مسئله، گوناگونی نظرات درباره راهحل و پاسخ به آن مسئله را بهدنبال داشته باشد.
حدود مسئله اجتماعی و امکانسنجی حل آن
شهیدصدر مسئله اجتماعی را مسئله نظامی میداند که شایسته انسانیت است و انسان در پرتو آن در زندگی سعادتمند میشود. او با طرح ۳پرسش محوری که از طریق آن امکان ارائه راهحلهایی به انسان برای حل مسئله فراهم میشود، بحث را متمرکز بر امکانسنجی حل این مسئله توسط خود انسان میکند. ایشان میگوید:
«ما هماکنون درحالیکه مسئله یا همان پرسش محوری را شناختهایم - پرسشی که بشریت از زمان آگاهی از ماهیت اجتماعیاش با آن سروکار دارد و تلاشهایی هنرمندانه برای پاسخ به آن در طول تاریخ طولانی خود مصروف داشته است- میخواهیم ببینیم بشریت امروز و هر زمان دیگری برای ارائه پاسخ درست به آن پرسش محوری، یعنی نظام شایسته بشریت و نظامی که در زندگی اجتماعیاش با پیروی از آن به سعادت میرسد، چه ابزارها و الزاماتی دراختیار دارد؟» اینجاست که سؤالات مهمی به آن مسئله اجتماعی اولیه پیوند میخورد. مانند اینکه آیا اساسا بشریت میتواند چنین پاسخی بدهد؟ چه الزاماتی و به چه میزان - در ساختار اندیشه و روان- برای موفقیت در این مسیر موردنیاز است؟ ویژگی ضمانتهای موفقیت بشریت در این آزمون کدام است؟ توانایی انسان در پاسخ به این پرسش و راهحلش برای مسئله اجتماعی و یافتن شایستهترین نظام عهدهدار سعادت بشریت و هدایت او به بالاترین سطوح به چه میزان است؟
اگر بخواهیم این مسئله اجتماعی را به بیان بهتری شرح دهیم درواقع این مسائل اینگونه مطرح هستند:
الف) بشریت امروز چطور میتواند بفهمد کدامیک از نظامهای سرمایهداری دمکراتیک، دیکتاتوری پرولتاریای سوسیالیستی یا دیگر نظامها شایستهترین است؟
ب) آیا صرفا تشخیص نظام شایسته و برتر و شناخت انسان نسبت به آن برای پیاده ساختن و حل مسئله اجتماعی براساس آن کافی است یا اینکه پیاده کردن این نظام به عوامل دیگری وابسته است که بهرغم شناخت از شایستگی و لیاقت آن، گاهی اوقات در دسترس نیستند؟
طبیعتا پاسخ تفصیلی شهیدصدر به این مسائل اجتماعی در این نوشتار ممکن است و از ابتدا نیز ما درصدد بهدست دادن شناختی از خود «مسئله اجتماعی» بودیم. لکن شهیدصدر در پاسخ به این مسائل و تبیین برتری مکتب اسلام یک بیان اجمالی دارد بدین صورت: «مکتب اقتصادی اسلام از لحاظ قرار داشتن در چارچوب دینی فراگیر، از دیگر مکاتب اقتصادی متمایز است. دین، چارچوب فراگیر همه نظامهای زندگی در اسلام است. اسلام هر بخش از بخشهای زندگی را که موردبررسی قرارمیدهد، با دین میآمیزد و در چارچوب پیوند دینی بین انسان، خالق و آخرتش آن را پیریزی میکند. این چارچوب همان چیزی است که نظام اسلامی را بر موفقیت و تضمین منافع عمومی اجتماعی برای انسان قادر میسازد. زیرا ضمانت تحقق این منافع اجتماعی جز از راه دین عملی نیست.» (اقتصادنا، ص ۳۴۷)
چرا منافع انسان فقط با دین تامین میشود؟
شهیدصدر در پاسخ به این چرایی ابتدا منافع انسان را به ۲بخش منافع طبیعی و منافع اجتماعی تقسیم میکند. منافع طبیعی یعنی آن دسته از منافع انسان که طبیعت به او بهعنوان موجودی با ویژگی خاص میدهد. مثل گیاهان دارویی که نفع انسان در تحصیل آن از راه طبیعت است. منافع اجتماعی هم یعنی آن دسته از منافع انسان که بهعنوان موجود اجتماعی و دارای روابط با دیگران از نظام اجتماعی تامین میشود مانند اجازه نظام به تبادل محصولات وی با دیگران یا تامین معیشت او در حال ناتوانی و از کارافتادگی.
سپس شهیدصدر تامین این منافع را در گرو تجهیز انسان به ۲چیز میداند:
الف) توان شناخت آن منافع و روشهای یافتن آنها.
ب) برخورداری از انگیزهای که او را به تلاش در راه کسب آنها وادارد. سپس بهصورت مبسوط توضیح میدهد که این هردو از عهده انسان در تامین هردو منفعت برنمیآید و از اینرو وی محتاج وحی و درنتیجه دین است.
نظر شما